آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

آتشین

بدون عنوان

من دوباره دارم میرم سفر آخه عروسی در پیش داریم هر وقت برگشتم میام و آپ میشم و عکس های آدرینا جون رو میذارم تو وب تا ببینید
22 خرداد 1392

بدون عنوان

مامانهایی که بچه هاشون نمیتونن چهاردست و پا برن اصلا نگران نباشن چون بچه ها با هم فرق دارن یکی زود راه میره یکی زود دندون در میاره و یکی هم زود حرف میزنه ولی فقط باید بدونیم که ما نباید بچه هامون رو با هم مقایسه کنیم چون همه با هم فرق دارن هر بچه ای چیز های خاص خودش رو داره  
22 خرداد 1392

بدون عنوان

من داشتم داخل آشپزخانه غذا درست میکردم که یک مرتبه صدای ماشین شارژی خوشکل خانم رو شنیدم فوری اومدم طرفش که دیدم پرنسسم اول حسابی کمد رو ریخته بهم و بعدشم رفته سراغ ماشینش و خودش هم روشنش کرده اینجا هم داره ماشینش رو بوس میکنه آخه خیلی ماشینش رو دوست داره     ...
22 خرداد 1392

بدون عنوان

تا حواسش نبود ازش عکس گرفتم تا ببینید که چه دختر باهوشی دارم قشنگه مامان هر روز کارشه که بره سینمای خانگی رو خودش روشن کنه تا سی دی مورد علاقش رو گوش بده اینم باز کرد که ببینه سی دیش داخلشه یا نه اینجا هم داره سی دی رو جلو عقب میکنه که هر جا شاد تره بذاره و برقصه اینها رو نمیدونم اصلا از کجا یاد گرفته آخه ما اصلا جلوش با سینمای خانگی کار نکرده بودیم اینجا هم داره صدای سینما خانگی رو زیاد میکنه     ...
22 خرداد 1392

بدون عنوان

بقیه عکس ها رو در ادامه مطلب ببینید: چند روزیه که لثه های آدرینا جون حسابی میخاره و دخترم رو بیتاب کرده روزها اصلا بیتابی نمیکنه آخه حسابی مشغول بازی و شیطنت کردنه ولی شبها موقع خواب خیلی بیتابی میکنه و نمیخوابه خدا کنه که هر چه زودتر دندونهاش بیرون بیاد تا که شبها اینقدر اذیت نشه گل مامان اینجا هم خوشکلم داره میره داخل آشپزخانه که حسابی شیطنت کنه تا میام داخل حیاط که به گلها آب بدم  جیگر خانم فوری دنبالم میاد آدرینا جون ماه مامانشه از روزی که چهار دست وپا میتونه بره عزیز دلم حسابی بلا شده   ...
22 خرداد 1392

بدون عنوان

عزیز دلم از روزی که میتونه چهار دست وپا بره خیلی خوشحالم آخه دیگه اصلا بی آرومی نمیکنه خوشکله مامان خیلی آب بازی رو دوست داره منم بیشتر مواقع وانش رو پر از آب میکنم و میذارم بیرون از حمام که حسابی اب بازی کنه بعدشم میبرمش حمامش میدم ببینید خانم همه جا رو خیس آب کرده     ...
22 خرداد 1392

بدون عنوان

دیروز هم تولد من بود و هم آدرینا جون وارد یازده ماهگی شد دیروز از صبح خونه پسر عمه شوهرم بودیم تا دیر وقت شب.خیلی خوش گذشت .شبش هم شام رفتیم بیرون البته پسر عمه شوهرم خواست حساب کنه ولی میثم جان نذاشت و ما حساب کردیم اونها رو غافل گیر کردیم و گفتیم که تولد منه و خلاصه جاتون سبز خیلی خوش گذشت آخه دوست نداشتم از قبل بهشون بگم تولدم هست تا اونها رو تو خرج بندازم هدف من فقط دور هم بودن بود     ...
11 خرداد 1392

بدون عنوان

  آدرینا جون داخل سفر دست زدن یاد گرفت قبل از سفر به من بیشتر موقع ها میگفت عمه ولی داخل سفر دیگه یاد گرفت و همش بهم میگه مامان خیلی خوشکل میگه مامان کلمه دا دا هم یاد گرفته با یه سری شیرینکاریهای جدید خیلی خوردنی شده پرنسس خانمم خوشکلم در ضمن داخل سفر هم پرنسسم یاد گرفت که چهار دست وپا بره آدرینا جون 10ماهش که پرنشده بود چهار دست وپا رفتن رو یاد گرفت آدرینا جون بخاطر همون مایه کردن زیر بغلش باعث دیر چهار دست و پا رفتنش شد عزیز دل مامان یه مدتی بود که دیگه از دستش مایعی بیرون نمیومد ولی دوباره یه مدتی میشه که باز مایع از دستش بیرون میاد ولی دیگه به امید خدا داره خوب میشه از روزی که یاد گرف...
11 خرداد 1392

بدون عنوان

عکسهایی از آستارا دو روز آستارا بودیم پشه ها پرنسسم رو خوردن تمام صورتش رو گزیده بودن   آستارا که بودیم نشد زیاد عکس بگیریم آخه همش دور خرید کردن بودیم حسابی برای پرنسسم خرید کردم     عکسهایی از جاده آستارا به رشت اینجا هم پیاده شدیم برای خوردن ناهار مامان فدای اون اخم و نشستنت بشه قشنگم   عکسی از مرقد امام   عکسهایی از سی و سه پل اصفهان البته این عکسها رو شب گرفتم   ...
11 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتشین می باشد